سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غریب آشنا
  • غریب آشنا ( شنبه 87/2/7 :: ساعت 2:28 عصر)

    صدای تو مرا باز دوباره برد
    به بوی لحظه های بی بهانگی
    که دل به گریه ها و خنده های بی حساب میزنیم
    به " آی روزگار ..."های حسرت دروغکی
    غم فراق دلبر به خواب هم ندیده ی همیشه بی وفا
    به جور کردن سه چهار بیت سوزناک زورکی
    به رفت و آمد مدام بادها و یادها
    سوار قایقی رها
    به موج موج انتهای بی کرانگی
    دوار گردش نوار ...
    مرور صفحه ی سفید خاطرات خیس ...
    صدا تمام شد!
    سرم به صخره ی سکوت خورد ...
    آه بی ترانگی!



  • کلمات کلیدی :


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دعا میخوام
    کربلا
    ارگ بم
    سمتی که آسمان و زمین می خورد به هم
    رفتم و شد
    دعا
    به یاد دو استاد مهر
    سنگ
    یه حرفایی همیشه هس
    دعای تحویل سال به زبان پارسی
    آه ها...
    تن بی سر
    بال های کودکی
    پنج سال
    اصلا دلم تنگ نشده
    [همه عناوین(109)][عناوین آرشیوشده]