سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غریب آشنا
  • غریب آشنا ( شنبه 87/7/6 :: ساعت 10:0 صبح)

    لازم نمی‌دانم از نقش خوزستان در دفاع مقدّس چیزی بنویسم و امیدوارم خدای بزرگ که پاداش مجاهدان راهش را (نه چون مسئولان سه دهه گذشته در شعار!!! که در عمل) در سرای دیگر به خوزستانی هایی که از جان و مال و فرزند و اعصاب و سلامت خود با نهایت فداکاری و بی هیچ چشمداشتی برای حفظ میهن مایه گذاشتند، عطا فرماید. این را گفتم تا به بیانی بگویم که خوزستانی ها به عنایت مسئولان به استانشان دیگر تقریبا امیدی ندارند!
    در دوران دفاع مقدس که تمام شهرهای خوزستان، آماج حملات وحشیانه کشور برادرمان عراق
    !!!! بود و موشک‌ها و توپ‌ها و خمپاره‌های عراقی، شهرهای این استان را شخم می‌زد، مدّاحان خوزستان بی‌شمار بودند و چه سخنرانی‌ها و وعده‌ها که به مردم این استان برای تلافی نقششان در پس زدن دشمن غدّار و نجات ایران از سقوط و حفظ نظام از انهدام داده نمی‌شد. آن روز‌ها و همه روزهای خطر، خوزستان تا رفع فتنه در بورس بود و گویا با پایان خطر، سهامش بی ارزش شد و می‌شود!
    در سال‌های سازندگی هم خوزستان که طلای سیاه را در خزانه خود دارد، کشور را سرپا نگه داشت و اگر تلاش متخصصان پر تلاش صنعت نفت نبود، نه آن روزها و نه حتی امروز (که با گذشت سه دهه از انقلاب هنوز تقریبا همه ثروت کشور وابسته به نفت است و قطع وابستگی کشور به صادرات نفتی تقریبا آرزویی در دور دست‌هاست، اگر با رویه‌های موجود محال نباشد!) کشور قدرت قامت افراشتن نداشت.
    سهم خوزستان از این همه ایثار و گذشت چه شد؟
    در گرمای 60 درجه خوزستان که هیچ گاه و در هیچ دوره‌ای به یاد ندارم، مسئولی از مسئولان آن را تجربه کرده باشند، ـ چه آن که تمام سفرهای آنها به خاطر رعایت حال مردم خوزستان که به این هوا عادت ندارند!
    !!!! در فصول خوش آب و هوای این استان صورت می‌گیرد!ـ دریغ از اتوبوس‌های کولرداری که در گرمای کشنده 35 درجه‌ای تهران!!!! این شهر دردانه را پوشش داده است.
    در اختصاص 2 درصد صادرات نفت هم که مثل آب خوردن، حق ّ خوزستان در زد و بند‌های پشت صحنه یا بلعیده شد و یا لقمه‌ای دندان گیر در دهان مردم گرسنه نشد.
    و امّا ... اکنون شش ماه تمام است که پدیده گرد و غبار غلیظ و غیرقابل تحمل امان این مردم مظلوم را بریده است.

    به خداوندی خدا، آه سرد و اشک گرم شیمیایی‌ها و خانواده‌هایشان، بیماران و پیران و کودکانی که زندگی‌شان نه یک ماه و دو ماه که "شش ماه" است مختل شده و نفس گرفته مردمی که همه چیزشان را در راه خدا گرو گذاشتند، آن هم در ماه مبارک رمضان، دامن مسئولانی را که می‌توانند کاری برای این استان بکنند و نمی‌کنند خواهد گرفت. هرچند بی توجهی به مردم در این دنیا ظاهرا گناهی نیست که برای مسئولی عواقبی ناشایست داشته باشد، ولی نامه عمل آنها را در پیشگاه عدل الهی بدجوری سیاه خواهد کرد.
    آیا برای رئیس‌جمهور محترم که چون اسلاف خلفش در این منصب، برای هر واقعه‌ای قلم به دست می‌شود و کمیته‌ای با ریاست معاون اولش!!! تشکیل می‌دهد، شش ماه بیچارگی مردم خوزستان، آنقدر ارزش ندارد که پس از گزارش دانشمندان این کشور و تصریح به آلوده بودن این گرد و غبار و عوارض قطعی دراز مدت آن حتی شاید در نسل خوزستان، جدای از پیامدهای کنونی آن برای خوزستانی‌ها، دست‌کم برای دلخوشی این استان نفرین شده کمیته‌ای تشکیل دهد تا اگر می‌توانند ـ‌که حتما می‌توانند ـ راه‌های پیشگیری از این پدیده مخرّب را جستجو کنند؟!
    آیا دست‌‌کم نمی‌توانند دستور دهند رسانه ملّی در کنار تبلیغ حسنه اعتیاد!
    !!! در سریال‌های رمضانی‌اش، راه‌های مقابله با این پدیده و نوع ماسک‌های مؤثر بر این گرد وغبار را به مردم خوزستان آموزش دهند؟
    نمی‌توانند دستور دهند تا برای کنترل این پدیده ویرانگر، ماسک‌های مؤثر بر این گرد و غبار در مراکز بهداشتی به رایگان در اختیار همه مردم یا لااقل بیماران تنفسی و قلبی قرار گیرد؛ آیا هزینه این کار از نفت بشکه‌ای 150 دلار سهم خوزستان نیست؟!
    آیا نمی‌توانند به وزیر کشور بگویند سهمیه بنزین استان خوزستان را تا زمان کنترل این پدیده کمی بیشتر کنند تا زن و بچه مردم با شیشه‌های پایین اتومبیل در این گرمای طاقت فرسا و این گرد و غبار در شهر نگردند و شیشه‌ها را بالا بکشند و از کولر خودرو استفاده کنند؟!

    نه بین خود و خدا این توقعات زیادی است؟


    منبع :سایت خبری تابناکhttp://tabnak.ir/pages/?cid=18658
    کدخبر 18658، تاریخ انتشار: 28 شهریور 1387
    (با تشکر از مدیر وبلاگ "انتظار منتظر" که لینک این متن رو برام گذاشت)



  • کلمات کلیدی :


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دعا میخوام
    کربلا
    ارگ بم
    سمتی که آسمان و زمین می خورد به هم
    رفتم و شد
    دعا
    به یاد دو استاد مهر
    سنگ
    یه حرفایی همیشه هس
    دعای تحویل سال به زبان پارسی
    آه ها...
    تن بی سر
    بال های کودکی
    پنج سال
    اصلا دلم تنگ نشده
    [همه عناوین(109)][عناوین آرشیوشده]